حوزه / طلبه شهید محمد حیدری با توجه به علاقه و استعداد فوق العاده ای که داشت راه هدایت و کمال را بسیار سریع طی کرد و در عملیات بیت المقدس آسمانی شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از قزوین استان قزوین مهد علم و ادب و همواره از صدر اسلام تاکنون شهدای بسیاری را تقدیم کرده است که تاریخ خونبار شیعه گواهی صادقی بر آن میباشد و در مقطع حساس و تاریخی ۸ سال دفاع مقدس نیز حوزه علمیه قزوین مانند سایر حوزههای علمیه سراسر کشور طلاب و روحانیون زیادی را در قالب مبلّغ و رزمی به جبهههای نبرد اعزام کرد تا در کنار سراسر رزمندگان و با نثار خون خود تداوم بخش راه سرخ و ماندگار شهدای صدر اسلام تاکنون و موجب فخر اسلام و قرآن باشند.
در این بخش با زندگینامه طلبه شهید محمد حیدری آشنا می شویم
شهید محمد حیدری در هفتم شهریور سال ۱۳۴۴ در ر وستای قمیک بزرگ از توابع قاقازان قزوین و در خانوادهای زحمتکش و کشاورز به دنیا آمد و در محیطی پاک و پر از صفا و معنویت در کنار والدینی پرهیزگار و مومن تربیت و پرورش یافت.
او راهی مدرسه می شود تا تحصیلات دوره ابتدایی را در روستای محل تولدش بگذراند و بعد از اتمام دوره ابتدایی عشق و علاقه وافرش به قرآن و اسلام او را واداشت تا در حوزه علمیه قزوین مشغول تحصیل علوم دینی شود.
محمد بعد از دو سال و نیم تحصیل در مدرسه صالحیه قزوین راهی شهر خون و قیام قم شد تا در جوار بارگاه کریمه حضرت معصومه(س) به تحصیل ادامه داده و از سفر پر نور و برکت کریمه اهل بیت(س) بهره مند شود.
با آغاز جنگ تحمیلی در پی فرمان حضرت امام (ره) راه سرخ و عزت آفرین سرور آزادگان را انتخاب کرد و بعد از فراگیری فنون نظامی از طریق سپاه پاسداران راهی جبهه ها شد.
بعد از مدتی مجاهدت و مبارزه به زادگاهش برگشت و چند روزی را در میان خانواده سپری کرد و دوباره عزم جبهه ها کرد. مادر او را بدرقه و فرزندش را به راهی رهسپار کرد که راه حسین(ع) بود و چشم انتظار بازگشتش ماند.
شهید محمد حیدری ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در منطقه ام الرصاص و در عملیات بیت المقدس آسمانی شد.
این شهید والا مقام در بخشی از وصیت نامه اش می نویسد «اگر بین شیعه و سنی اتحاد وجود نداشته باشد انقلاب شکست می خورد و همچنین اگر بین مردم و روحانیت اتحاد نباشد منجر به شکست خواهد شد.
من که در زمان زنده بودنم، صورت رهبر انقلاب را از نزدیک ندیدم، اما موقعی که می خواهید جنازه ام را در قبر بگذارید، عکس امام را روی سینه ام بگذارید تا دلم آرام شود».